زنجیرههای ارزش جهانی: الگوهای تحول، نوآوری و اشتغالزایی
- تاریخ:
- بهمن 1401
- نویسنده:
- -
- کلیدواژه ها:
- زنجیره های ارزش - الگوهای تحول - نوآوری - اشتغال زایی
چکیده امروزه زنجیرههای ارزش جهانی حدود ۷۰ درصد تجارت جهانی را به خود اختصاص میدهند و در این تجارت بارها مواد خام، قطعات، ماشینآلات و خدمات، پیش از تبدیل شدن به محصول نهایی، در میان مرزهای کشورهای مختلف مبادله میشوند. بررسی روند ۲۵ ساله اخیر (دوره ۱۹۹۵ تا ۲۰۲۰) نشان میدهد که زنجیرههای ارزش جهانی آرام و تدریجی جابجا میشوند، طی ۲۵ سال اخیر هیچ کشوری در زنجیره ارزش جهانی، بیشتر و کمتر از ۲ درصد سهم به دست نیاورده یا از دست نداده است. امروز در جهان هیچ منطقهای خودکفا نیست و همه مناطق به یکدیگر وابسته هستند. بیش از نیمی از جریانهای جهانی کالاها و خدمات (از نظر ارزش افزوده) از مرزهای منطقهای عبور میکنند و هر منطقه ۲۵ درصد یا بیشتر از نیاز مصرفی خود را حداقل از یک نوع منطقه دیگر وارد کرده است. تغییر جایگاه زیربخشهای صنعتی در زنجیرههای ارزش جهانی به لحاظ تمرکزگرایی و منطقهگرایی در چهار الگوی مختلف تفسیر میشود: ۱- تمرکزگرایی بیشتر و منطقهگرایی کمتر، ۲- تمرکزگرایی و منطقهگرایی بیشتر (جهانیزدایی)، ۳- عدم تغییر در تمرکزگرایی و منطقهگرایی (تثبیت) و ۴- تمرکزگرایی و منطقهگرایی کمتر (جهانیشدن بیشتر). تجارت رشته فعالیتهای مختلف صنعتی و خدماتی در میان این چهار الگو پراکنده شده و الگوی مشابهای به لحاظ تحول در زنجیره ارزش جهانی نداشتهاند. به جز الگوی «تمرکززدایی و منطقهگرایی بیشتر (جهانیزدایی)» با سهم ۱۰ درصد، سه الگوی دیگر هر کدام امروز حدود ۳۰ درصد حجم تجارت جهانی را در اختیار دارند. صنایع ساختمحور کمترین جابجایی را به لحاظ کشورهای صادرکننده اصلی و سهم منطقهای را داشتهاند و صنایع خدماتمحور از بیشترین جابجایی برخوردار بودهاند. صنایع مرتبط با فلزات اساسی، فرآوردههای نفتی و محصولات شیمیایی روندی معکوس طی کرده و بیشترین ضربه را به جریان جهانیشدن زدهاند. تجارت دانش محور، یکی دیگر از ویژگیهای قابل توجه زنجیرههای جهانی ارزش بهشمار میرود. در بازه زمانی ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۹، جریان خدمات، مهاجرتها و مالکیت معنوی حدود دو برابر سریعتر از جریان کالاها رشد کردهاند. سرمایههای نامشهود در عرصه تجارت جهانی سالانه نزدیک به ۵۰ درصد رشد داشتهاند؛ بدین معناکه امروزه جریانهای تجاری بیش از هر زمان دیگر دانشمحور شدهاند. درجه انعطافپذیری و آسیبپذیری زنجیره ارزش جهانی از انواع تکانههای مختلف بسته به «ماهیت و بزرگی تکانه»، «ویژگی منطقه تجاری»، «ویژگی زنجیره ارزشی (مثلا طراحی متقارن در مقابل هاب)»، «نوع صنعت (بالادستی یا پاییندستی بودن)»، «فرصت جایگزینی (کوتاهمدت یا بلندمدت بودن تکانه)» و «چسبندگی الگوی معاملات نسبت به تکانه» بستگی دارد. شرکتهای چندملیتی، اثرات سرریز مثبت بهویژه برای تامینکنندگان خود ایجاد میکنند. اما این اثرات مثبت، مشروط به ظرفیت جذب بنگاههای داخلی و سطح سرمایه انسانی، سرمایهگذاری تحقیق و توسعه و قابلیتهای سازمانی آنها است. در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، ظرفیت جذب پایین، فاصله زیاد با مرزهای فناوری جهانی و ماهیت بسیار تخصصی دانش در طول زنجیره ارزش ممکن است از استفاده صنایع داخلی از دانش و فناوری شرکتهای پیشرو زنجیره ارزش جهانی جلوگیری کند. تقلید به همراه یادگیری جمعی و یادگیری از سایر بازیگران خارج از زنجیره ارزش یکی از مهمترین مجاری کسب دانش در کشورهای در حال توسعه است. «چندتکهسازی» فرایند ساخت (تقسیم یک فرآیند پیچیده تولید به چندین فرآیند سادهتر)، پیچیدگی تولید محصولات با فناوری پیشرفته را کاهش میدهد. این امر به شرکتهای تازهوارد در بازار اجازه میدهد تا به شرکتهای چندملیتی در اقتصادهای پیشرفته برسند و با تامین فناوریهای اصلی از تامینکنندگان بینالمللی و تمرکز بر فعالیتهای مکمل مانند «مونتاژ» و «توسعه برند»، سهم بازار شرکتهای چندملیتی را کاهش دهند. ورود به زنجیرههای ارزش جهانی ارتباط مثبتی با رشد تولید و رشد اشتغال کشورهای در حال توسعه داشته است. با خروج کارگران از بخش کشاورزی یا غیررسمی به سمت مشاغل با درآمد بهتر و با ارزش افزوده بالاتر در بخشهای عموما رسمی، رفاه افزایش مییابد. اثر اشتغال و دستمزد میتواند هم مستقیم از طریق بنگاههای صادراتی و هم غیرمستقیم از طریق افزایش تقاضای بنگاههای صادراتی برای دیگر نهادهها، کالاها و خدمات تولیدی در داخل نیز رخ دهد. اگرچه رابطه میان سطح ادغام در زنجیره ارزش جهانی و سطح اشتغال لزوما در همه زیربخشهای اقتصادی مثبت نیست، با این حال واردات کالاها و خدمات (مشارکت در زنجیره ارزش جهانی پیشینی) به اندازه صادرات واسطهها (مشارکت در زنجیره ارزش جهانی پسینی) برای موفقیت در زنجیره ارزش جهانی اهمیت دارد، زیرا افزایش در واردات اغلب پیششرط صادرات موفق است. تجارت، بازده نیروی کار غیر ماهر را در اقتصادهای پیشرفته کاهش و بازده سرمایه و نیروی کار ماهر را افزایش میدهد. برای کشورهای در حال توسعه این روند معکوس است و دستمزد کارگران غیر ماهر، که فراوانترین عامل تولید در بسیاری از کشورهای در حال توسعه هستند، در نتیجه تجارت سریعتر از پاداش سایر عوامل رشد میکند. تکنولوژی دیجیتال میتواند محدودیتها و هزینههای ورود به بازارهای جهانی صنایع کوچک و متوسط از جمله هزینه ثابت بالا، آموزشهای مهارتی، هزینههای تحقیق و توسعه ناکافی، دانش ناکافی از بازارها و مقررات خارجی و هزینه جست و جوی اطلاعات را کاهش دهد، با این حال، دسترسی به تکنولوژی جدید نه تنها با توجه به اندازه بنگاهها، بلکه در سطح منطقه بر اساس سطح توسعهیافتگی کشورها متفاوت است. روندهای جدید زنجیرههای ارزش جهانی به شدت «اینترنت محور» هستند و امروز فناوری اطلاعات و ارتباطات پیشنیاز پیوستن به زنجیرههای ارزش جهانی به شمار میروند. با این حال، از جمله محدودیتهای زیرساختی کشورهای در حال توسعه، عدم دسترسی به تامین برق ثابت و سیستمهای پرداخت الکترونیک یا عدم وجود شبکه پرسرعت اینترنت میباشد. این مساله در کشورهای در حال توسعه باید مورد توجه جدی قرار گیرد. یکی از مهمترین اقدامات دولتها در حوزه تجارت خارجی در کشورهای در حال توسعه، تقویت زیرساخت ها جهت تنوعبخشی به مبادی و ارتقاء انعطافپذیریهای تجاری است. در این مسیر به ویژه سرمایهگذاری در زیرساخت های حمل و نقل و دیجیتال، موجب افزایش مهارت نیروی کار، دسترسی کم هزینه و بدون تعرفه به نهاده های خارجی و تسهیل سرمایه گذاری می شود. کاهش هزینه های تجاری می تواند به دسترسی بیشتر و تنوعپذیری بیشتر در استفاده از نهادههای خارجی بیانجامد. علاوه بر این، کاهش نااطمینانی سیاست تجاری و ارائه یک رژیم سیاست تجاری باز و با ثبات نیز می تواند از تنوعپذیری بیشتر حمایت کند.