شناخت زنجیره تأمین گندم، آرد و نان و بررسی نظام مدیریت حاکمیتی یا نهادی از منظر حمایت و مکانیسم قیمتگذاری کشورهای منتخب
- تاریخ:
- 1402
- مجری:
- سعيده هوشمندگهر , محمدرضا سعادت, الهه نصيري, سمانه ايرواني, محمدرضا نظری, سميه نعمت الهي, پریسا یعقوبی منظری, زورار پرمه, مهدی محرمی, فهیمه بهرامی, محمدرضا پاکروان, طيبه رهنمون پيروج, مژگان علیشاهی
- کلیدواژه ها:
- زنجیره گندم- سیاستهای حمایتی- مکانیسم قیمتگذاری- مقیاس فعالیت- نوع مالکیت
در میان زنجیرههای تأمین و ارزش، زنجیرههای مرتبط با غذا از اهمیت و گستردگی قابل توجهی برخوردار هستند. در این میان زنجیره گندم تا نان به عنوان یکی از کلیدیترین و عمومیترین زنجیرههای غذایی محسوب میگردد. بخش قابل توجهی از جمعیت جهان حدود 20 درصد از کالری و پروتئین مورد نیاز خود را از زنجیرههای غذایی منتج از گندم تأمین مینمایند. سهم قابل توجه گندم از کل سطح زیرکشت غلات و سهم بالای آن از تجارت جهانی نیز تأییدی دیگر بر این ادعا میباشد. در نتیجه، گندم در مرکز امنیت غذایی جهان قرار دارد. با توجه به ضرورت تغذیه جمعیتی که تخمین زده میشود تا سال 2050 به حدود 9 میلیارد نفر برسد و از طرف دیگر چالشهای متعددی که برخی از آنها قابل کنترل و برخی دیگر از مدیریت و کنترل خارج می باشند، میتوان استنباط نمود، شناخت زنجیره گندم تا نان و تلاش در جهت بهبود عملکرد آن نه تنها راهکاری مفید است بلکه ضرورتی غیرقابل انکار میباشد. در همین راستا و به منظور یافتن الگویی مناسب برای مدیریت زنجیره گندم تا نان در ایران، مطالعه حاضر به بررسی وضعیت نحوه حمایت و مکانسیم قیمتگذاری محصولات کلیدی هر حلقه از زنجیره مذکور در 11 کشور(آمریکا، کانادا، استرالیا، آلمان، فرانسه، ترکیه، هند، قزاقستان، پاکستان، مصر و مراکش) با پراکندگی جغرافیایی در 5 قاره و با تاکید بر بهره مندی از تجربه های موفق و یا ناموفق آنها در طول زنجیره پرداخته شده است. در مجموع بررسی های انجام شده از نحوه مدیریت زنجیره گندم تا نان می توان استنباط نمود که میزان و نحوه ورود دولت برای مدیریت زنجیره مذکور تا حد زیادی تحت تاثیر شرایط اقتصادی، درجه توسعه یافتگی و کیفیت محیط کسب و کار در هر کشوری می باشد. در این راستا سطح و کیفیت ورود دولت به زنجیره گندم تا نان، در کشورهای با درآمد سرانه و سطح توسعه یافتگی بالا تا حد بسیار زیادی از ایجاد خدشه و تضعیف مکانسیم های بازاری در طول زنجیره مذکور فاصله داشته و بیشترین تمرکز دولت در چنین کشورهایی بر تضمین کیفیت محصولات کلیدی هر حلقه از طریق تنظیم استاندارد و فراهم آوردن زیرساختهای مورد نیاز تحقق اهداف کیفی و کمی مورد و نیاز کشورها بوده است. کشورهای آمریکا، کانادا، استرالیا، فرانسه و آلمان نمونه های موفق تجربه مذکور می باشند. همچنین از نتایج کلیدی این تحقیق میتوان به تاثیر مقیاس فعالیت و نحوه تعامل بازیگران هر حلقه با حلقه قبل و بعد از خود بر مدیریت بهینه زنجیره و ارتقای کیفی و کمی محصولات زنجیره اشاره نمود. در کشورهایی که مقیاس زمین کشاورزی بالا و حمل و نقل و نگهداری گندم و فرایندهای تبدیلی هر مرحله در مقیاسهای بزرگ و یا در قالب زنجیرههای فعالیت مینمایند، امکان کنترل کیم و کیفی محصول آسانتر و با هزینه کمتری فراهم میباشد. کشورهای آمریکا، کانادا، استرالیا، فرانسه و آلمان و ترکیه( در خصوص حلقه آرد) نمونههای موفق تجربه مذکور می باشند. هرچه تمرکز دولتها بر کنترل میزان محصول و قیمت محصول هر حلقه از زنجیره و صرفنظر از عملکرد فرایندها و تامین زیرساختها بیشتر بوده، میزان هزینه دولت برای تحقق اهداف مورد نظر بیشتر و در عین حال اثربخشی هزینهها نیز کمتر بوده است. کشورهای هند، پاکستان، مراکش و مصر از جمله تجربه ناموفق در این زمینه میباشند.